چی بگم از این زمونه

(هرچی بتونم مینویسم)

چی بگم از این زمونه

(هرچی بتونم مینویسم)

بهترین لحظات زندگی از نگاه چارلی جاپلین


To fall in love
عاشق شدن

To laugh until it hurts your stomach
.آنقدر بخندی که دلت درد بگیره

To find mails by the thousands when you return from a vacation.
بعد از اینکه از مسافرت برگشتی ببینی هزار تا نامه داری

To go for a vacation to some pretty place.
برای مسافرت به یک جای خوشگل بری

To listen to your favorite song in the radio.
به آهنگ مورد علاقت از رادیو گوش بدی

To go to bed and to listen while it rains outside.
به رختخواب بری و به صدای بارش بارون گوش بدی

To leave the Shower and find that the towel is warm
از حموم که اومدی بیرون ببینی حو له ات گرمه !

To clear your last exam.
آخرین امتحانت رو پاس کنی

To receive a call from someone, you don't see a lot, but you want to.
کسی که معمولا زیاد نمی بینیش ولی دلت می خواد ببینیش بهت تلفن کنه

To find money in a pant that you haven't used since last year.
توی شلواری که تو سال گذشته ازش استفاده نمی کردی پول پیدا کنی

To laugh at yourself looking at mirror, making faces.
برای خودت تو آینه شکلک در بیاری و بهش بخندی !!!

Calls at midnight that last for hours.
تلفن نیمه شب داشته باشی که ساعتها هم طول بکشه

To laugh without a reason.
بدون دلیل بخندی

To accidentally hear somebody say something good about you.
بطور تصادفی بشنوی که یک نفر داره از شما تعریف می کنه

To wake up and realize it is still possible to sleep for a couple of hours.
از خواب پاشی و ببینی که چند ساعت دیگه هم می تونی بخوابی !

To hear a song that makes you remember a special person.
آهنگی رو گوش کنی که شخص خاصی رو به یاد شما می یاره

To be part of a team.
عضو یک تیم باشی

To watch the sunset from the hill top.
از بالای تپه به غروب خورشید نگاه کنی

To make new friends.
دوستای جدید پیدا کنی

To feel butterflies! In the stomach every time that you see that person.
وقتی "اونو" میبینی دلت هری بریزه پایین !

To pass time with your best friends.
لحظات خوبی رو با دوستانت سپری کنی

To see people that you like, feeling happy
.کسانی رو که دوستشون داری رو خوشحال ببینی

See an old friend again and to feel that the things have not changed.
یه دوست قدیمی رو دوباره ببینید و ببینید که فرقی نکرده

To take an evening walk along the beach.
عصر که شد کنار ساحل قدم بزنی

To have somebody tell you that he/she loves you.
یکی رو داشته باشی که بدونید دوستت داره

remembering stupid things done with stupid friends. To laugh .......laugh. ........and laugh ......
یادت بیاد که دوستای احمقت چه کارهای احمقانه ای کردند و بخندی و بخندی و ....... باز هم بخندی

These are the best moments of life....
اینها بهترین لحظه‌های زندگی هستند

Let us learn to cherish them.
قدرشون روبدونیم

"Life is not a problem to be solved, but a gift to be enjoyed"
زندگی یک هدیه است که باید ازش لذت برد نه مشکلی که باید حلش کرد

وقتی
زندگی 100 دلیل برای گریه کردن
به تو نشان میده
تو 1000 دلیل برای خندیدن
به اون نشون بده.
(چارلی‌ چاپلین)

فروتل

سایتی بسیار جالب برای کسب در آمد از اینترنت به همراه آموزش کسب در آمد در منوهای  

سایت 

 

bazare  frotel

تراوین(آنلاین)

انجام بازی های تحت وب لذت خاص خود را دارد و هم زمانی که شما درحال انجام بازی هستید بیش از هزاران نفر در سراسر دنیا مشغول انجان آن بازی می باشند.

یکی از این بازی ها تراوین است. این بازی به گونه ای است که با ثبت نام در سایت یک دهکده به شما داده می شود که می توانید نام دلخواه خود را برروی آن بگذارید . سپس 4 نوع منابع در اختیار شما می باشد : چوب,خشت,آهن و گندم  قبل از اینکه دهکده را توسعه دهید می بایست که مزارع و معادن را گسترش دهید تا موجودی منابع بالا برود و با کمبود منابع مواجه نشوید و سه نوع قوم وجود دارد که می توانید انتخاب کنید پس از توسعه منابع و دهکده خود و ایجاد لشکری از جنگجویان بازی وارد فاز جدیدی می شود از این به بعد شما می توانید جهت دسترسی به منابع دهکده های دیگر به جنگ آنها بروید و درصورت پیروزی منابع آن را از آن خود کنید ویا باید مراقب منابع خود از دستبرد دیگران باشید وسعی در ذخیره طلا کنید حتی می توانید با دهکده های دیگر پیمان اتحاد بسته و علیه دهکده های دیگری اعلان جنگ کنید. مطمئناً این بازی با محیط جالب وفانتزی خود شمارا مدتها سرگرم خواهد نمود.

 

 

کلیک چی

مزایای کلیک چی نسبت به سایر سیستم ها 

 

  • پرداخت 2000 تومان هدیه به اعضای جدید.

  • ایجاد یک حساب کاربری برای هر شخص هم برای سفارش تبلیغات و هم برای کسب درآمد.

  • میزان حداقل پرداخت پایین معادل 10000 تومان.

  • پرداخت درآمد شما به صورت هفتگی.

  • میزان پرداخت به ازای کلیک ثابت ( متنی و گرافیکی کوچک 200، گرافیکی بزرگ 400 و گرافیکی افقی و عمودی 300 ریال ).

  • پرداخت 10 درصد درآمد زیرمجموعه ها به معرفین آنها بدون کسر از زیرمجموعه ها.

  • پرداخت 1000 ریال هدیه به ازای معرفی هر کاربر جدید به سایت کلیک چی.

  • امکان درج تبلیغات متنی و تصویری شما بدون نیاز به مکاتبه با مدیر سایت در کمتر از یک دقیقه.  

  • برای عضویت کلیک کنید 

  • تبادل لینک

    وبلاگ تودلبرو آماده تبادل لینک(متنی و لوگو)با سایر وبلاگها و سایتها میباشد لطفا در قسمت نظرات آدرس وبلاگ خود را قید کنید 

     

    شقایق و نگار باهم ازدواج می کنند

    دو دختر که از 12 سال قبل با یکدیگر دوست هستند در ماجرایی نادر با تغییر جنسیت یکی از آنها تصمیم گرفتند با یکدیگر ازدواج کنند.

    به گزارش خبرنگار ما این دو نفر که شقایق و نگار نام دارند دوستی شان از دوران تحصیل در مقطع راهنمایی آغاز شد. آن زمان هر دو از شاگردان ممتاز کلاس شان بودند و به تدریج با طی کردن مدارج تحصیلی در کنکور شرکت کردند و از قضا هر دو در یک دانشگاه در یکی از شهرستان های شمالی کشور پذیرفته و مشغول به تحصیل شدند. شقایق و نگار به خاطر دوستی دیرینه شان علاقه زیادی به همدیگر داشتند و این علاقه و وابستگی در بین سایر دانشجویان زبانزد بود. تحصیل این دو به پایان رسید و هر دو با مدرک فوق دیپلم فارغ التحصیل شدند و به تهران بازگشتند. مدتی پس از بازگشت نگار فکری به ذهنش خطور کرد که باعث تغییر سرنوشتش شد. او علاقه عجیبی به تغییر دادن جنسیت اش داشت. نگار پس از مدتی تحقیق و کنجکاوی در این باره تصمیم خود را قطعی کرد و تحت عمل جراحی قرار گرفت و از آن پس نامش را به اردشیر تغییر داد. این ماجرا نه تنها باعث پایان یافتن دوستی شقایق با نگار که حالا نامش اردشیر بود نشد بلکه علاقه آنها را به یکدیگر بیشتر کرد.

    اردشیر که اوایل نگاه های مردم عذابش می داد از همراهی شقایق دلگرم می شد. این دو دوست دیرینه در ادامه تصمیمی عجیب گرفتند. آنها که شیفته هم بودند مصمم شدند با یکدیگر ازدواج کنند. پدر شقایق که از تصمیم دخترش باخبر شده بود در حالی که نگران سرنوشت او بود با این تصمیم مخالفت و سعی کرد هر طور شده رابطه او و دوستش را پایان دهد اما موفق به این کار نشد. در چنین شرایطی شقایق تصمیم گرفت از راه قانونی خواسته اش را دنبال کند. او چند روز قبل به شعبه 262 مجتمع قضایی خانواده رفت و با ارائه دادخواست اجازه ازدواج از قاضی علیرضا صداقتی خواست تا به او و اردشیر اجازه دهد به عقد هم دربیایند. او گفت؛ من و اردشیر از دوران نوجوانی با هم هستیم و به خوبی یکدیگر را می شناسیم. این شناخت می تواند ما را خوشبخت کند و من با وجود مخالفت پدرم می خواهم با اردشیر ازدواج کنم. به دنبال اظهارات این دختر قاضی پدر او را به دادگاه دعوت کرد تا وی علت مخالفتش را با این وصلت مطرح کند.

    صبح دیروز در جلسه یی که با حضور شقایق و پدرش برگزار شد قاضی صداقتی ضمن تشریح مراحل پرونده از پدر شقایق خواست نظرش را درباره ازدواج دخترش با اردشیر بیان کند. این مرد اصلی ترین علت مخالفت اش را ترس از آبرویش اعلام کرد و گفت؛ طی سال های گذشته اردشیر که آن زمان نامش نگار بود رفت و آمدهای زیادی به خانه ما داشت و همه همسایه ها و فامیل او را به عنوان یک دختر می شناسند اما حالا او تغییر جنسیت داده و یک پسر است. من نمی توانم شاهد این باشم که دوست دخترم که تا حالا یک دختر بوده از این به بعد دامادم باشد. در این جلسه وقتی پافشاری های شقایق ادامه یافت سرانجام پدرش با تعیین یک شرط به ازدواج او با اردشیر رضایت داد. این مرد گفت تنها به شرط اینکه از نظر پزشکی اردشیر مشکلی نداشته باشد حاضرم دخترم را به عقد او دربیاورم. به این ترتیب قاضی صداقتی با ارسال نامه یی به پزشکی قانونی از متخصصان این سازمان خواست با معاینه دقیق اردشیر اعلام نظر کنند آیا ازدواج او با شقایق از نظر پزشکی مشکلی به همراه خواهد داشت یا خیر؟ هم اکنون شقایق و اردشیر در انتظار نتایج آزمایش ها هستند تا بعد از آن پای سفره عقد بنشینند. 

     

    منبع:ایرانیان در کلوب جهانی 

     

    خاطره یک خانم خانه دار ایرانی

    اولین باری که برای بچه ها خوراک جگر درست کردم هیچ وقت یادم نمی ره.
    غذا رو کشیدم و بچه ها و شوهرم را برای خوردن شام صدا زدم، پسر کوچکم غذا را بو کرد و اخم هایش رفت توی هم... دخترم هم با غذایش بازی بازی می کرد ولی حاضر نبود لب بزنه.
    به بچه ها گفتم:
    "ممکنه بوی خوبی نده اما خیلی خوشمزه است، یه کوچولو امتحان کنید... اصلا می دونید اسم این غذا چیه؟ یه راهنمایی می کنم بهتون... باباتون گاهی منو به همین اسم صدا می زنه."

    ناگهان چشمهای دخترم گشاد شد، به برادرش سقلمه زد و گفت:
    "نخور! نخور! تاپاله است!" 

    اس ام اس!؟!

    مرا هر جور خواهی دربدر کن ،
    جفایت را از این هم بیشتر کن،
    بزن با عشق خود اتش به جانم
    ولی آتش نشانی را خبر کن
    **
    آنکه دائم هوس سوختن ما می کرد
    کاش بنزین مرا نیز مهیا می کرد!
    پمپ بنزین و صف و کارت و منِ پیت به دست
    کاش می آمد و از دور تماشا می کرد 

    ** 

    این اس ام اس شما فقط برای دویدن شما به دنبال گوشی ارسال شده و ارزش دیگری ندارد !
    ** 

    یه روز اصفهانیه تو مسابقات رالی شرکت میکنه وسط راه مسافر سوار می کنه!!!
    ** 

    می دونی اگه یه اسب با یه سمور ازدواج کنه بچشون چی میشه؟
    .
    .
    .
    .
    من چمیدونم.مگه من گفتم عروسی کنن؟مگه من گفتم بچه دار شن؟